محرم که شد،سروش جون تصمیم گرفت سقا بشه... اما زود خوابش برد بعد هم عرفان و پویا سقا شدن پویا جون عرفان جون بعد هم وقتی سروش کوچولو بیدار شد،عرفان که خیلی دوستش داره اومد بالاسرش ...
من،عمه ی سروش جون و خاله ی عرفان و پویا و علیرضای عزیز به بهانه ی ورود یک عضو جدید به خانواده، یعنی سروش کوچولو این وبلاگ رو ساختم تا خاطراتم رو با این عزیزانم اینجا ثبت کنم. ...