سروش وقتی تنها می مونه خونه ما و خوابش می گیره، مثل یه آقا میاد رو پای عمه می خوابه با گوشی عمه حسنی گوش می ده، وقتی هم خیلی خوابش می گیره، گوشی رو میده به من که خاموشش کنم و می خوابه اینها رو که به مامانش تعریف کردم، کلی تعجب کرد و ازم خواست تا اینها رو تو وبلاگم بنویسم، چون خودش تا حالا به این راحتی بچه اش رو نخوابونده چند روز پیش هم که سروش و باباش اومدن خونه ما، سروش خوابید و من این عکسارو با عروسکای خودم ازش گرفتم،البته بعدش مامان سروش هم اومد. بعد که سروش بیدار شد، یه کم با عروسکها بازی کرد، ولی زود خسته شد و رفت سراغ کره زمینی که از بچگی باباش مونده بود یعنی میدونست اینها دخترونه ان ...