پارک
جمعه تصمیم گرفتیم تا هوا سردتر نشده بریم پارک. سروش خیلی خوشحال بود، از کل پارک و بازیهاش فقط از هن هن های مغازه ای که تو پارک بود خوشش اومد و ابراز احساسات کرد
وقتی هم که سوار اسب شد، زود حوصله اش سر رفت
ولی عوضش کلی اجازه داد ازش عکس بگیریم:
سروش و عمه زهرا و مامانی:
سروش و آقاجون:
اینم چند تا عکس دیگه:
اینجا داره رو شکمش کلاغ پر میکنه
الهی عمه فدات شه که اینقدر شیرینی
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی