اتفاقات این روزها
عزیز دلم،چند روز پیش مامان و بابات رفته بودن بیرون و تو مونده بودی پیش ما.از اونجا که تو عاشق حمام هستی من بردمت حمام،خیلی جیگر شده بودی.
بعد هم به این نازی شدی و مثل آقاها از حمام اومدی بیرون.
و موهات رو شونه کردی.
توی چند روز تعطیلی 28 سفر همه خونه ما جمع بودن. من به مناسبت teacher شدنم یه کیک خریدم، البته به خاطر شما کوچولوها کیک باب اسفنجی خریدم.
ولی تو همش عجله داشتی بری با بچه ها بازی کنی
ما یه روشویی جدید نصب کرده بودیم و بچه ها تو رو گذاشته بودن تو جعبه اش،تو هم از این بازی خیلی خوشت اومده بود.
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی