چند اتفاق تازه
سلام عزیز دلم، امروز می خوام از چند تا اتفاق تازه برات صحبت کنم. اولیش (البته به ترتیب وقوع) اینه که مامانت میره کلاس خیاطی و به همین دلیل تو بیشتر کنار مایی و من از این موضوع خیلی لذت می برم . دوم اینکه مامانت تو رو از شیر گرفته و تو دیگه کاملا" مرد شدی. خدا رو شکر الان خیلی بهتر غذا می خوری، قبلا" فقط شیر می خوردی و به همین خاطر خیلی لاغر شده بودی . سومین اتفاق هم شروع شدن جام جانی 2014 برزیل هستش که ما همگی دست به دعاییم که ایران نتیجه خوبی بگیره. نیجریه رو که خیلی امید داشتیم ببره باهاش مساوی کرد. خدا کنه بازی های بعدی بهتر از این باشه. وقت تماشای بازی ایران نیجریه شما بالا بودید و همه 90 دقیقه تو منو مجبور کردی که تو لپ تاپ بازی گیاهان علیه زامبی ها ( یا به قول خودت " دی ده " ) بازی کنم و من اصلا" فوتبال رو ندیدم. البته بازی کردن در حالی که تو تو بغلم بودی خیلی از دیدن فوتبال لذت بخش تربود. کلا" من از بازی فوتبالی که هیچ گلی توش زده نشه اصلا" خوشم نمیاد.
عزیز دلم، سروش جون، تو با قلب کوچولوت برای بچه های تیم ملی فوتبال دعا کن. خدا صدای شما کوچولو ها رو زودتر می شنوه.
این چند تا عکس رو وقتی بابات گذاشته بودت رو دیوار حیاط ازت گرفتم عزیزم
در حال عطسه :
پس از عطسه :