سلام سروش عزیزم ، از اینکه این مدت وبلاگت رو بروز نکردم ازت معذرت می خوام ، آخه این روزها خیلی سرم شلوغه، از یک طرف که به شدت درگیر آماده کردن پایان نامه ام هستم ، از یک طرف هم کلاسهای آموزشگاه که هفته ای چند روز وقتم رو می گیره. ولی بالاخره یه فرصت (هرچند کوتاه) پیدا کردم تا بیام و یک کم از خاطرات این روزها برات بنویسم. اول از همه عکسهای کاخ گلستان رو برات میذارم که تو روزهای عید رفتیم. روز سوم عید، یعنی یک روز قبل از کرمان رفتن شما، با همدیگه رفتیم کاخ گلستان. تو اولش خیلی خیلی پسر خوبی بودی و همش تو محوطه واسه خودت بازی می کردی، اما چون ایستادنمون تو صف خیلی طول کشید، کم کم خسته شدی و بنای ناسازگاری گذاشتی، جوری که مجبور شدیم بعد...